زندگینامه
      حضرت علی بن محمّد(ع) ملقب به هادی دهمین امام شیعیان است که تولّد آن حضرت را در ماه ذیحجّه یا رجب سال 212 یا 214 دانسته اند. مادر آن حضرت را سمانه یا سوسن نامیده اند. امام هادی و فرزند گرامیش امام حسن عسکری(ع) به عسکریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عبّاس این دو امام همام را از سال 233 به سامرا(عسکر) برده و تا آخر عمر پر برکتشلن در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند.
      امام هادی(ع) به لقب های دیگری مانند نقی، عالم، فقیه، امین  و طیّب شهرت داشت و کنیه مبارکش ابوالحسن است و در روایات از ایشان به ابوالحسن ثالث یاد می کنند.
      دوران امام هادی مصادف با حکومت چند تن از خلفای ستمگر عبّاسی، از جمله معتصم، متوکّل و معتز بوده است. سخت ترین دوران مربوط به متوکّل می باشد که به شدّت به مقابله با شیعه پرداخت و با آوردن امام از مدینه به سامرا نیز بر ایشان سخت گیری های بسیاری روا می داشت.
      امام در مدّت اقامت اجباری اش در سامرا به ظاهر زندگی آرامی داشت و  متوکّل می خواست ضمن نظارت های کلی و تحت نظر گرفتن، وی را در نقش یکی از درباریان درآورده و از ابهت و عظمت آن بزرگوار در چشم مردم بکاهد. ولی با عملکرد ویژه امام، او در این نقشه های شیطانی خود موفّق نبود، بلکه حتّی در برخی مواقع امام با گفتار و کردار خود او را نیز تحت تأثیر قرار می دادند. از جمله در مجلس بزم و میگساری که متوکّل ترتیب داده و امام را به آن مجلس فراخواند، حضرت امام علی النّقی(ع) با خواندن اشعاری در مذمّت و بی وفایی دنیا مجلس او را به هم زده و حتّی خلیفه را به گریه انداخت.
      به هر حال، امام در سامرا از چنان شخصیت والا و عظمت روحی برخوردار بود که همگان در مقابل وی فروتنی کرده و ناخواسته در برابرش تواضع کرده و سخت محترمش می داشتند.
      بار ها متوکّل، خلیفۀ عباسی به احاظ سخن چینی هایی که دربارۀ آن حضرت می شد، مأموران خود را سرزده به خانۀ امام گسیل می داشت تا اگر امام به یاری شیعیان خود قصد قیام علیه او را داشت فوراً از آن جلوگیری نماید. ولی در هر مرتبه مأموران او آثار و نشانه ای نمی یافتند و امام را در حال عبادت بر سجّاده می یافتند.
      روزی متوکّل یا واثق به سپاهیان خود که حدود نود هزار بودند فرمان داد تا هر کدام خورجین اسب خود را از گِل سرخ پر کنند و در میان بیابان وسیعی در جایی روی هم بریزند. ایشان چنین کردند. تپۀ بزرگی پدید آمد. آن گاه بر فراز آن رفت و حضرت امام علی نقی(ع) را به آنجا فراخواند تا لشکر او را سان ببینند. هدف خلیفه آن بود که شوکت واقتدار خود را بنمایاند تا مبادا آن حضرت با یکی از خاندان امامت آهنگ خروج و قیام علیه او کند.
امام فرمود: آیا می خواهی من نیز سپاه خود را به تو بنمایانم؟
گفت: آری.
امام دعا کرد و فرمود: اینک بنگر.
خلیفه نگریست. مشاهده کرد میان زمین و آسمان از مشرق تا مغرب فرشتگان صف در صف سلاح در میان ایستاده و منتظر فرمان امام هستند. خلیفه چون دید کدهوش شد. هنگامی که به هوش آمد، امام فرمود: کا به دنیای شما کاری نداریم، ما مشغول به امر آخرت می باشیم، بر تو باکی نیست در آن چه گمان کرده ای؛ یعنی اگر پنداشته ای ما بر تو خروج خواهیم کرد، بدان هر چند که نیرو های غیبی فراوان داریم، ولی اکنون چنین قصدی را نداریم.
      سرانجام حضرت ابوالحسن الهادی(ع) در رجب سال 254 توسط معتز، خلیفۀ عباسی، مسموم شد و به شهادت رسید و در جوار پدر و اجداد گرامیش قرار گرفت.

توجّه:
متن این زندگینامه، برگرفته از کتاب گل واژه های پاکان می باشد.

این کتاب شامل زندگینامه معصومین و چهل حدیث از هر کدام از آن بزرگواران است،
که توسط «ناصر پاک پرور» گردآوری و ترجمه شده است.